کتاب پل پوت، کابوس سرخ، نوشته فیلیپ شورت
به گزارش هیو بلاگ، پل پوت، دیکتاتور کمونیست کامبوج، در نیمه دوم دهه هفتاد قرن بیستم میلادی، با کشتن یک و نیم میلیون تن از جمعیت هفت میلیونی کامبوج، نام خود را در کنار نام های گروهی از رزمندگان کمونیست کامبوجی بودند که از اوایل دهه شصت قرن بیستم، تحت رهبری پل پوت و دیگر یارانش، مبارزاتشان را علیه رژیم های عمدتا غرب گرای کامبوج شروع کردند. خمرهای سرخ خاتمه با استفاده از یاری های نظامی کمونیست های ویتنامی و چینی در آوریل 1975 پیروز به غصب قدرت حکومتی شدند. اما دوره تقریبا چهار ساله حکمرانی خمرهای سرخ بر کامبوج قرین بدترین کابوس هایی بود که ممکن است نصیب ملتی گردد. تخلیه اجباری شهرها از جمعیت، بیگاری کشیدن از آحاد ملت، نابودی اقتصاد ملی، سلب تمامی آزادی های فردی و مدنی، و کشتار بیرحمانه مخالفان ثمره حکومت چند ساله پل پوت و رفقایش بر کامبوج بود.
ویتنام، همسایه قدرتمند کامبوج، در سال 1979 کامبوج را به تسخیر خود درآورد. برای مردم کامبوج، این اشغال حداقل در روزهای شروعینش در حکم آزاد شدن از شر ستمکاری های حکومت خمر سرخ بود. اما اشغال کشور موضوعی نبود که مردم کامبوج بتوانند مدتی طولانی آن را تحمل نمایند. خمرهای سرخ در کنار نیروهای ملی و غیر کمونیست به جنگ اشغالگران ویتنامی رفتند. در این زمان، چینی ها و آمریکایی ها از خمرهای سرخ و ائتلاف ضد ویتنامی، و شوروی ها از ویتنامی های اشغالگر حمایت اقتصادی و تسلیحاتی می کردند.
خاتمه، ده سال پس از اشغال کامبوج، در پی امضای قرارداد صلح پاریس، ویتنامی ها نیروهایشان را از خاک کامبوج بیرون کشیدند، خمرهای سرخ در این دوره تازه کوشش کردند تا نقشی در حکومت جدید کامبوج داشته باشند اما خاطره جنایت ها و خشونت های خمرهای سرخ هنوز در اذهان مردم کامبوج زنده بود. خمرهای سرخ از این پس راه زوال و نابودی تدریجی را طی کردند. با مرگ پل پوت در 1997، خمرهای سرخ آخرین نفس هایش را کشید؛ به طوری که دو سال بعد هیچ اثری از آثار این نیروی جهنمی باقی نماند.
فیلیپ شورت، نویسنده کتاب پل پوت، کابوس سرخ سالیان متمادی برای تایمز، اکونومیست و بیبی سی خبرنگاری نموده است. شورت نویسنده کتاب بسیار پیروزی در باره زندگی مائو رهبر سابق چین است. شورت در دهه 1970 و اوایل دهه 1980 در چین و کامبوج زندگی نموده و به همین دلیل شخصا در بطن بسیاری از رویدادهای تاریخی کامبوج قرار داشته است. روایت او از کامبوج، خمرهای سرخ و پل پوت روایتی دقیق و متکی به انبوهی از اسناد و نیز هزاران ساعت مصاحبه هایی است که وی با رهبران خمر سرخ و دیگر شخصیت های سیاسی این کشور طی سالهای متمادی انجام داده است. این یک روایت دست اول و نادر از یکی از خونریزترین دیکتاتورهایی است که تاریخ دنیا تا به امروز به خود دیده است.
پل پوت گرچه چهره شناخته شده ای نزد ما ایرانی هاست اما تا به امروز هیچ کتاب مستقل و جامعی در باره او به فارسی ترجمه و منتشر نشده بود. این، نخستین کتاب فارسی در باره پل پوت و خمرهای سرخ است که ترجمه شده و در اختیار خوانندگان فارسی زبان قرار گرفته است.
کتاب پل پوت
کابوس سرخ
نویسنده: فیلیپ شورت
مترجم: بیژن اشتری
نشر ثالث
تعداد صفحات691صفحه
خبر ساعت ده شب در هانوی به دست اینگ ساری رسید. این تلگراف دارای رمز مورس از مقر خمرهای سرخ در شمال غربی پنوم پن، پایتخت کامبوج ارسال شده تلفن کرد و خواستار برقراری تماس با له دوک تو شد. این عضو کمیته مرکزی حزب کارگران (کمونیست) ویتنام سال گذشته به اتفاق هنری کیسینجر برای کوشش های مشترکشان جهت خاتمه دادن به جنگ ویتنامتصمیم گیرنده اصلی در مورد روابط ویتنامی ها با کمونیست های کامبوجی بود.
ساری مغرورانه به له دوک تو گفت: پنوم پن را گرفته ایم.
ساری 25 سال بعد، هنوز پاسخ ناراحت نماینده این صاحب سِمت ویتنامی را به خاطر داشت. له دوک تو با لحن گزنده ای به ساری گفته بود: مواظب باش گزارش های نادرست سبب گمراهی ات نگردد! یادت هست که قبلا به ما گفته بودی شهر تاکئو سقوط کرد و بعد دیدی که چه اتفاق ناخوشایندی رخ داد. این ارجاعی بود به گفتگوی یک هفته پیش آن ها. در آن موقع ساری با حالتی شتاب زده به اطلاع له دوک تو رسانده بود که خمرهای سرخ یکی از شهرهای کامبوج را در جنوب پایتخت تسخیر نموده اند.
اینگ ساری در این هنگام یکی از شش عضو کمیته پایداری حزب کمونیست کامبوج (CPK) بود؛ گروهی که رهبری عالی خمرهای سرخ را بر عهده داشت. او پنجاه ساله و طاس بود، با شکمی رو به برآمدگی، این مرد موذی عوامفریب با پیشانی برجسته و صافش و با صورت رنگ پریده اش و با تبار نیمه چینی اش، شباهت زیادی به پائو ون یوان، عضو تندروی کمیته مرکزی حزب کمونیست چین و یکی از چهار عضو دارودسته چهار نفره به رهبری جیانگ چینگ، داشت. ساری استعداد غریبی داشت در انتقام جویی و کینه ورزی اما او در عین حال نسبت به مرئوسین گوش به فرمان خود وفادار بود. این مرئوسین هم با سرسپردگی کامل پاسخ وفاداری اربابشان را می دادند. ساری این مهارت را داشت که ریاکاری خود را در زیر یک ظاهر مطبوع و دلپذیر پنهان کند.
یکی از سفرای بریتانیا چند سال بعد ملاقاتی با اینگ ساری و همسرش خیو تیریت داشت و ناهاری با آن ها صرف کرد. او صرف غذا با این زوج کامبوجی را مثل صرف غذا با رزماری وستا و شوهرش، دو قاتل معروف و منحرف بریتانیایی، تلقی می کرد؛ قاتلانی که در بریتانیا مظهر جنایت های جنسی بیرحمانه شناخته شده اند. اما دنیایان حتا پس از افشای جنایت های شنیع رهبران خمر سرخ و رژیم ابداعیشان، علاقه چندانی به بازنگری حوادث کامبوج نشان ندادند. اینگ ساری و هندوچینی بود، طلیعه داران و پیغام آوران آینده به شمار می رفتند و از نظر میلیونها طرفدار غربیشان نماد و مظهر تحقق یک دنیای دموکراتیک تر و عادلانه تر بودند.
رنجش خاطر اینگ ساری چندان به درازا نکشید. له دوک تو چند ساعت بعد، با لبخند گشاده ای بر چهره و همراهانی که حلقه های گل در دست داشتند، شخصا به ملاقات اینگ ساری رفت. له دوک تو در وسط تبریک گویی هایش ماهرانه خواسته ای را از جانب رهبران ویتنامی عنوان نمود. او از اینگ ساری و دیگر رهبران جدید کامبوج خواست به سپاهیان ویتنامی اجازه عبور آزادانه از خاک کامبوج، جهت حمله نهایی به رژیم تحت الحمایه آمریکا در سایگون را بدهند.
این درخواست پذیرفته شد. خمرهای سرخ در آن روز هفده آوریل 1975، باید هم که سخاوتمند می بودند. آن ها پیروزی ای را مزه مزه می کردند که بسیار لذت بخش تر از هر پیروزی دیگری بود، زیرا آن ها زودتر از همپیمان ویتنامی متفرعنشان پیروز به ساقط کردن رژیم آمریکایی حاکم بر کشورشان شده بودند.
خمرهای سرخ پنوم پن را تسخیر نموده بودند؛ آن هم بدون یاری خارجی. آن ها هرگز از تکرار این موضوع خسته نمی شدند که پایتخت را بدون یاری دریافت از خارجی ها فتح نموده بودند. مقامات آمریکایی ادعا می کردند که واحدهای نظامی ویتنامی با حمایت آتش توپخانه ارتش ویتنام، طلیعه دار حمله نهایی به پایتخت کامبوج بوده اند. اما این ادعا، مثل بسیاری دیگر از ادعاهای آمریکایی ها در آن موقع، نادرست بود. از سال 1973 به بعد هیچ کدام از واحدهای ارتش ویتنام در کامبوج نجنگیده بودند. آمریکا بیش از پانصد هزار تن بمب روی پایگاه های مقاومت کامبوج ریخته و صدها میلیون دلار برای سرپا نگه داشتن رژیم فاسد مارشال لون نولا صرف نموده بود. مارشال در سال 1970 شاهزاده سیهانوک، حاکم موروثی کامبوج را برکنار و قدرت را از او گرفته بود. اما همه کوشش های آمریکا بینتیجه از کار درآمد. خمرهای سرخ مغرورانه می گفتند که سپاهیان روستایی و بیسواد آن ها پیروز شده اند قوی ترین قدرت نظامی کره خاکی را از سر راه خود بردارند و پوزه آن ها را به خاک بمالند.
نخوت نقطه ضعف اصلی حکومت های استبدادی در هر نقطه ای از دنیا است. مقامات خمرهای سرخ، از جمله اینگ ساری، طی سال های اخیر در توجیه ویرانی ها و مفاسدی که آرمان ناکجاآبادیشان به بار آورد نظراتی را مطرح نموده اند. این افراد که عمر و زندگی خود را وقف تحقق این آرمان نموده بودند، معتقدند که سرعت بسیار زیاد پیروزی آن ها در سال 1975 عامل اصلی اهمالها و نارسایی های بعدی رژیمشان بوده است. به قول یکی از مقامات خمر سرخ: قطار خیلی سریع حرکت می کرد. هیچ کس نتوانست آن را متوقف کند یا از سرعتش بکاهد.
این حرف گرچه تا اندازه ای درست است، اما چیزی بیشتر از یک توجیه برای تبرئه خویش نیست. دلایل و عوامل بسیاری در وقوع تراژدی مخوف کامبوج در یک چهارم خاتمهی قرن بیستم میلادی دخالت داشته است. افراد بسیاری در وقوع این تراژدی دخیل، سهیم و مسؤل بوده اند. اعتماد به نفس بیش از حد رهبران جدید کامبوج، و در رأس آن ها پل پوت، فقط یکی از این عوامل است. و این عاملی است که در زمان پیروزی خمرهای سرخ، مزورانه پنهان نگه داشته شد.
یک سال دیگر باید می گذشت تا این چهره مردم گریز که کمونیست های کامبوجی را به سوی پیروزی راهنمایی نموده بود هویت واقعی خود را آشکار کند و نامی را به خود بگیرد که هموطنانش و مابقی دنیا بتوانند به واسطه آن وی را به خاطر بسپارند. او حتا در این زمان هم از سر کراهت حاضر به افشای هویت واقعی اش شد. او دو دهه زیر پوشش چندین نام مستعار کار و فعالیت نموده بود: نام هایی مثل پاک، هی، پل، عموی عظیم، برادر عظیم، برادر نخست - و در سال های بعد پم. او یک بار به یکی از منشی هایش گفته بود: عوض کردن نام کار خوبی است. هرچقدر نامت را بیش تر عوض بکنی بهتر است. این باعث گیجی دشمن می گردد. او سپس عبارتی را بیان نموده بود که بعدها ورد زبان خمرهای سرخ میشد: اگر رعایت مخفیکاری را بکنی نصف نبرد را بردهای. این معمار کابوس کامیوجی مردی بود که کار و فعالیت علنی را دوست نمی داشت.
اغلب کامبوجیها و غیر کامبوجیها طی پنج سال جنگ داخلی کمونیستها علیه حکومت راست گرای مارشال لون نول به این باور رسیده بودند که رهبری کمونیست های کامبوجی را خیو سامفون بر عهده دارد. این مرد روشنفکر چپ گرایی بود که در زمان حکمرانی سیهانوک به خاطر فسادناپذیری اش مشهور شده بود. خیو سامفون در آن سالها مظهر و قهرمان مبارزه در راه تحقق عدالت اجتماعی بود و نزد توده های مردم محبوبیت بسیاری داشت. او در سال 1967 مبارزه چریکی را شروع نموده و پس از سرنگونی سیهانوک در سال 1970، سخنگوی اصلی خمرهای سرخ شده بود. سامفون، وزیر دفاع و فرمانده کل قوای ارتش مقاومت، راهی پکن شد و با مائو ملاقات کرد. او در سال 1973 بیانیه ای منتشر کرد که در بردارنده جزییات نبردهای آینده نیروهای خمرهای سرخ با حکومت مارشال لون نول بود. سیهانوک پس از این که سرنگون شد با کمونیستها که از زمره مخالفین سابقش بودند، همپیمانی عجیب و نامعمولی را تشکیل داد. سیهانوک سال 1973 به دیدن مناطق آزاد شده 2 کامبوج رفت. خیو سامفون در این ملاقات نقش میزبان سیهانوک را بازی کرد.
اما این صرفا جلوی صحنه بود. قدرت واقعی در دست کسان دیگری بود. اسامی این افراد برای کسانی که خارج از حلقه رهبری کمونیست های کامبوجی قرار داشتند ناشناخته بود.
برای مثال، نون چی در دهه پنجاه توجه حکومت مستعمره کامبوج را به خود جلب نموده بود. مأموران حکومتی پی برده بودند که او یکی از اعضای جنبش استقلال طلبانه ایساراک است؛ جنبشی که هدفش براندازی حکومتی بود که تقریبا یک قرن پیش از سوی فرانسوی ها در کامبوج بنا گذاشته شده بود. اما نون چی در آن روزها با نام مستعار لانگ ریت 26 فعالیت می کرد. او برای این که شناخته نگردد در پوشش بدلی یک تاجر خمری مبارزه می کرد. لانگ ریت طی سال های دهه پنجاه و دهه شصت میلادی به عنوان تاجر لوازم ساختمانی برای یک شرکت چینی۔ کامبوجی کار می کرد و به گوشه و کنار کشور سفر می کرد. هیچ کس، حتا در سال های بعد، چه در دوره حکومت سیهانوک چه در دوره حکومت مارشال لون نول پی نبرد که این فرد نایب رئیس خمرهای سرخ است.
و هیچ کس هم چیزی در باره سولوت سور (پل پوت) نشنیده بود. او در سال 1971 صرفا به عنوان یکی از نود روشنفکر میهن پرست کامبوجی که در پی تحقق آرمان های انقلابی هستند، شناخته می شد.
پلیس پنوم پن بیست سال قبل از پیروزی خمرهای سرخ از سولوت سور به عنوان معلمی که به محافل ترقیخواستار زیاد رفت و آمد می نماید نام برده و متعاقبا نام او را در فهرست مظنونان به خرابکاری درج نموده بود. اما هیچ اشاره و نشانه ای وجود ندارد که از نظر پلیس پنوم پن سولوت سور (پل پوت) چیزی بیشتر از یک معلم ناراضی بوده است. حتا زمانی که اسم سولوت سور مجددا در سال 1972 در مقام رئیس هیئت مدیره نظامی ارتش چریکی جبهه در کنار نام نون چی به عنوان رئیس هیئت مدیره سیاسی مطرح شد، همگان فکر می کردند که این دو نفر صرفآ اعضای درجه دوم و کم و بیش ناشناخته ای در سلسله مراتب فرماندهی خمرهای سرخ هستند. در عکس هایی که از ملاقات سیهانوک از مناطق آزادشده کامبوج گرفته شده، سولوت سور در گوشه ای آرام نشسته و مودبانه مشغول گوش دادن به گزارش ستارگان جمع، خیو سامفون و هو نیم (عضو سابق مجلس کامبوج)، خطاب به مهمان سلطنتیشان در مورد پیروزی های آینده خمرهای سرخ است. در دیگر عکس ها، سولوت سور به زحمت قابل شناسایی است. برای مثال در یکی از عکس ها او را در صفوف انتهایی حاضران در یک جشن خوشامدگویی مشاهده می کنیم.
سولوت سور (پل پوت)، معلم سابق مدرسه، مثل یک کارگردان هالیوودی که گهگاه هوس می نماید نقش بسیار کوتاهی را در فیلم خودش بازی کند، از این غلط اندازی خودش لذت بسیار می برد. او دوست داشت همچون چهره گمنامی در میان جمع به نظر برسد؛ چهره ای که نگاه گذرای آدم ها را به خود جلب می نماید اما به سرعت از ذهنشان پاک می گردد. او ده سال پیش از پیروزی خمرهای سرخ به یکی از پیروانش گفته بود:
دشمن در هر کجایی که فکرش را بکنی دنبال ماست. آن ها مثل قصاب های ساطور به دست هستند که خوک را قیمه قیمه می نمایند. آن ها ما را از بالا تا پایین قیمه قیمه می نمایند. دشمن سعی دارد ما را قیمه قیمه بکند، اما ما باید خودمان را از چشم او پنهان کنیم. این به معنای آن است که دشمن ضعیف است. دشمن باید ببازد و ما باید ببریم.
سولوت سور (پل پوت) با لبخندی ظریف بر چهره، که مشخصه همیشگی او بود، به یکی از همراهانش گفته بود: پلیس سیهانوک در دهه 1950 می دانست که من کی هستم اما نمی دانست چی هستم.
خمرهای سرخ در آوریل 1975 به پیروزی گسترده ای دست یافتند اما حتا در این زمان هم سولوت سور ترجیح داد که کماکان ناشناس باقی بماند. در سراسر کشور احتمالا کمتر از دویست کامبوجی - شامل اعضای کمیته مرکزی حزب کمونیست کامبوج، فرماندهان ارتش مقاومت و معاونان آن ها، کادرهای قابل اعتماد، دستیاران شخصی سولوت سور و از جمله دکتر و محافظانش - خبر داشتند که سولوت سور واقعا چه کسی است. و با این حال، حتا در این زمان هم بیشتر این آدم ها از نام واقعی او بیاطلاع بودند. یکی از مأموران مخفی مارشال لون نول در سال 1974، توانسته بود به سولوت سور نزدیک گردد اما حتا این فرد هم نتوانسته بود نقش مهم سولوت سور را در فرماندهی خمرهای سرخ تشخیص بدهد. سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) از وجود سولوت سور اطلاع داشت اما نفهمیده بود که چه ارتباطی میان او و آن پل مرموز وجود دارد؛ پلی که گفته می شد رئیس جنبش کمونیستی خمر است. و شاید باور کردنش مشکل باشد اما بعضی از کادرها و مقامات میانی در خود حزب کمونیست کامبوج هم تا دو سال بعد از پیروزی کمونیست ها در کامبوج هنوز از هویت واقعی رهبرشان بی اطلاع بودند.
منبع: یک پزشکbestcanadatours.com: مجری سفرهای کانادا و آمریکا | مجری مستقیم کانادا و آمریکا، کارگزار سفر به کانادا و آمریکا
سازمان میراث فرهنگی: سازمان میراث فرهنگی، با وبسایت مجموعه میراث فرهنگی ایران همراه باشید.